آن روزها
اتاق 12 متری ،من بودم و مامان و بابا
خانه ی پدربزرگ
بابا هنوز درس میخواند!
این روزها
برادر و خواهر
خونه
ماشین
همه چیز!
موهای بابا سفید شده
مامان هم پوستش چروک افتاده، چند ماهی میشود که باز نشسته شده!
من همانم که بودم
آنها هم همان
از امروز حسرت تمام روزهایی را میخورم که دستشان را نبوسیدم . . .
ای کاش خدا فرصت خدمتکاریشان را بدهد!
و تو مرا دوست نداری
و من تو را دوست دارم
من تو را دوست دارم
تو را دوست دارم
دوست دارم
دارم
.
ندارم
ندارم
ندارم
. . . .
پ.ن:
ظاهر آراسته ام در هوس وصل ولی
من پریشان تر از آنام که تو می پنداری
اما...
آن زمان که نیستی
با تو در خیابان راه می روم... گریه می کنم!!! می خندم
با تو از سیاست و قیمت گوشت حرف می زنم
از راز هایم...!!!
آن زمان که نیستی
با تو در خیابان های این شهر راه می روم...
.
.
.
با تو تهران آرمانی ترین شهر رویاهایم می شود!!
آن زمان که نیستی
با تو در خیابان ها -دست در دست- راه می روم
بی آنکه کسی از ما سندی بخواهد!!!
پ.ن:
آخرین یادگاری را کوبیده اند و ساختمان هفت طبقه کاشته اند!!!!!
if I close My Eyes . . .
پ.ن:
نمیدونم مال کیه!:
فردا انسان به کوچه می آید و درخت ها از ترس پشت گنجشک ها پنهان می شوند
لبریز گفتنم نه نوشتن.باید که اینجا...روبروی من بنشینید و گوش کنید.
چون ما همه عقب مانده ایم!
تعارف نداریم!!
دددددددااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااادددددددد
پ.ن:
داد و بیداد!
که بدون چرا و گیر دادن
فقط بذاره تو بغلش گریه کنم
همین الان
پ.ن:
بعضی محبت ها از صد تا فحش بد تره
دیروز یکیشو تجربه کردم
جاتون خالی خیلی هم " ناموسی " بود