یک جنین

مغز نوشته های یک جنین

یک جنین

مغز نوشته های یک جنین

آخرین نظرات

بایگانی مطالب

دلم به حال دلم سوخت!

پ.ن:

اینجا هیچ مخاطبی ندارد لطفا سوال نفرمایید!

حاجی میگفت اگر 40 روز گذشت و درد و بلایی نبود تو زندگیتون

استغفار کنید!

خدایا شکرت

این روزا درد و بلاها رسیده به ثانیه!

:دی

میخانه دگر جای منه بی سر و پا نیست . . .

توقع!

مشکلات از اون جایی شروع میشه که از کسی توقع داشته باشی...


پ.ن:

 تنم به ناز حبیبان نیازمند شده ست !!

اعتماد و شعورم رو با هم به گند نکش

یکی یکی

جنون!

کار جنون ما به تماشا کشیده است


آواره!

میخانه را نبستند

جام مرا شکستند . . .

پ.ن:

مجنون شده ام انگاری!

خستگی!

اگه گفتی خستگی زیاد یعنی چی ؟

خیلی خستگی چطور ؟

پ.ن :

کلا مدتیست خستم بسی ، اصلا یه وضعیه !

دلم گرفته مرتضی ، دلم گرفته

این همه چراغ تو این شهر هیچ کدوم چشمامو روشن نمیکنه

این همه چشم تو این شهر مرتضی هیچکدوم دلمو گرم نمیکنه

مرتضی اینجا همه میدوون که زنده بمونه هیچ کس نمیدوئه که زندگی کنه

این شهر همش شده زمین دیگه آسمونی نداره این شهر

من دلم آسمون میخواد مرتضی، آسمون

- وقتی دلت آسمون داشته باشه

چه تو چاه کنعان باشی چه تو زندان هارون

آسمون آبی بالا سرته


از کجا این آسمون رو پیدا کنم مرتض؟

-فقط چشماتو باز کن

تا آسمون چشمای صاحبتو بالای سرت ببینی

زمین و آسمون از چشمای اون نور میگیرن پسر

چشماتو رو خودت ببند . . .

پ.ن:

خداحافظ رفیق - اپیزود اول!

دیوار!

یکی بیاد ما رو از این یکنواختی در بیاره!


پ.ن:

مگه دیوار اینجا در نداره؟!