یک جنین

مغز نوشته های یک جنین

یک جنین

مغز نوشته های یک جنین

آخرین نظرات

بایگانی مطالب

حسرت!

اسطوره های کودکی ام را صدا کنید...
پ.ن:
حسرت من،مثل حسرت یه ماهیه که انداختنش تو یه تنگ سر بسته و ولش کردن تو دریا!!!

خاطرات را باید سطل سطل

از چاه زندگی بیرون کشید!

خاطرات نه سر دارند و نه ته

بی هوا می آیند تا خفه ات کنند

می رسند...

گاهی وسط یک فکر

گاهی وسط یک خیابان

سردت می کنند،داغت می کنند

رگ خوابت را بلدند،زمینت می زنند

خاطرات تمام نمی شوند...تمامت می کنند!!

و چقدر دوستت دارم . . .

هنوز هم

پ.ن:

سالها می گذرد حادثه ها می آید

انتظار فرج از نیمه خرداد کشم

از این دیالوگ متنفرم

- نیاز دارم یکم تنها باشم، لطفا تنهام بزار

- باید یکم فکر کنم

- میخوام شمارمو عوض کنم!

- من دیگه اون آدم قبلی نیستم!

- میفهمی؟!

آخر فیلم تایتانیک خیلی باحاله!

آدم باس اینطوری بمیره

دست تو دست

چهره به چهره

محبوبش!

پ.ن:

every night in my dreams

i see you

i feel you

that is how i know go on

. . .

من در غم تو .تودر وفای دگری            دلتنگ تو من تو دلگشای دگری
در مذهب عاشقان روالی باشد          من دست تو بوسم و تو پای دگری
http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news/1391/3/6/169305_201.jpg

این است اوج حقارت ما . . .

پ.ن:

من رو از آخر بازی نترسون!

بی ادب شدم

بی روحیه

بی حس و حال

من چم شده

هیچ چیزی راضی و ارضا نمی کنه من رو

از هیچ چیزی لذت نمی برم

جذاب نیست برام

همه رو می خندونم شاد نگه می دارم بهشون انرژی و دلگرمی می دم و درد هاشون رو می شنوم و کمک می کنم اما نمی تونم کسی رو شریک خودم بدونم و بااون بگم

خیلی دوست دارم بشینم نگفته ها رو بنویسم اما اینجا رو خیلی ها می شناسن و هم دلم نمیاد این دامین رو رها کنم

آدم ها اگر سالم بودند که وبلاگ نمی زدند، می رفتند پارک!!

پ.ن:

آدما وقتی می میرن چه بلایی سر حرفایی که نزدن میاد؟

جدیدا نسبت به آدم های اطرافم (البته فقط بعضی هاشون)

احساس خیلی خیلی بدی پیدا کردم

یه جورایی میشه گفت ازشون بدم اومده...

این احساس رو دوست ندارم

اما...

پ.ن:

آقا من دوست دارم بیام اینجا فحش بدم به همه چی!

میشه نخونی اینجارو؟!