دارم به این فکر میکنم که
31 ام که تموم شد
این سرگردونی ما هم تموم بشه
آخه چه حالیـــــــــــــــــــــــــــــــــه
بهشت زهرا برای زیارت می باشد
نه برای قرار ها به اسم آبجی و داداش!!
آدم باشید
پ.ن:
قابل توجه اونایی که هر هفته اونجان!
نه اینکه بخوام درس بخونم
نه اینکه بخوام کسی مزاحم نشه
بیشتر برای این بود
که دلم میخواد خط هام رو بسوزونم
گوشی هام رو بفروشم
عین 7 سال قبلم
خودم باشم و خودم!
نه کسی بدونه کجام؟! نه به کسی جواب پس بدم!
اونوفت ببینم چند نفر نگران نبودنم میشن!!
پ.ن:
آقا ما زده به سرمون خفن!
اصلا میدونی چیه عزیز دلم؟
الان نشستم رو یه اره ی همچین کت و کلفت
نه راه پیش هست و نه راه پس!
بعد من شنبه امتحان دارم
بعد 300 صفحه مونده ار کتاب!
زیر نور شمع دارم درس میخونم!
اینم از تکنولوژی روز . . .
:دی
آن روزها
اتاق 12 متری ،من بودم و مامان و بابا
خانه ی پدربزرگ
بابا هنوز درس میخواند!
این روزها
برادر و خواهر
خونه
ماشین
همه چیز!
موهای بابا سفید شده
مامان هم پوستش چروک افتاده، چند ماهی میشود که باز نشسته شده!
من همانم که بودم
آنها هم همان
از امروز حسرت تمام روزهایی را میخورم که دستشان را نبوسیدم . . .
ای کاش خدا فرصت خدمتکاریشان را بدهد!
و تو مرا دوست نداری
و من تو را دوست دارم
من تو را دوست دارم
تو را دوست دارم
دوست دارم
دارم
.
ندارم
ندارم
ندارم
. . . .
پ.ن:
ظاهر آراسته ام در هوس وصل ولی
من پریشان تر از آنام که تو می پنداری
اما...
آن زمان که نیستی
با تو در خیابان راه می روم... گریه می کنم!!! می خندم
با تو از سیاست و قیمت گوشت حرف می زنم
از راز هایم...!!!
آن زمان که نیستی
با تو در خیابان های این شهر راه می روم...
.
.
.
با تو تهران آرمانی ترین شهر رویاهایم می شود!!
آن زمان که نیستی
با تو در خیابان ها -دست در دست- راه می روم
بی آنکه کسی از ما سندی بخواهد!!!
پ.ن:
آخرین یادگاری را کوبیده اند و ساختمان هفت طبقه کاشته اند!!!!!
if I close My Eyes . . .
پ.ن:
نمیدونم مال کیه!:
فردا انسان به کوچه می آید و درخت ها از ترس پشت گنجشک ها پنهان می شوند