یک جنین

مغز نوشته های یک جنین

یک جنین

مغز نوشته های یک جنین

آخرین نظرات

۴۷ مطلب در شهریور ۱۳۹۱ ثبت شده است

حاصل

قلبی به خون نشسته و روحی ز غم فگار

از خرمن حیات همین حاصل من است

من این پایین نشستم سرد و بی روح . . .
اینجا خیلی بوی نا میده

دوسش ندارم دیگه

با تموم چیزایی که شاید یه روزی دوسشون داشتم و نداشتم

مهم الانه

که نیست

نه من

نه چیزایی که دوسشون داشتم و نداشتم

موتور رو امروز تحویل دادم!

یه 250 که 70 روز باهاش اینور اونور رفته بودم و بهش عادت کرده بودم واقعا!

الان کلی ناراحتم

به جون شوما!

دارم یه تصمیم جدی میگیرم برای تعطیل کردن اینجا و چند جای دیگه!

هویجوری

از روی دلخوشی و شکم سیری و خوشی زدگی!

شاید امروز

شایدم فردا

شایدم هیچ وقت!

پ.ن:

این وبلاگ در تاریخ 12 اردیبهشت 87 ایجاد شده بود، اون موقع بیشتر تریپمون با سید علی بود تا بقیه!

هم خوب بود اینجا هم بد!

یکی دو باری حذف شد و دوباره از نو!

این بار ولی یقینا شروع مجدد نخواهد داشت!


نه!
کاری به کار عشق ندارم!
من هیچ چیز وهیچ کسی را
دیگر در این زمانه دوست ندارم
انگار این روزگار چشم ندارد من و تو را
یک روز
خوشحال و بی ملال ببیند
زیرا هر چیز وهر کسی را
که دوست تر بداری
حتی اگر یک نخ سیگار
یا زهرمار باشد
از تو دریغ می کند
پس من با همه وجودم
خود را زدم به مردن
تا روزگار دیگر
کاری به کار من نداشته باشد
این شعر تازه را هم
ناگفته می گذارم…
تا روزگار بو نبرد…
گفتم که
کاری به کار عشق ندارم

پ.ن:

قیصر امین پور

دلم تنگه هایم، دیگرتکراریست...


ببخش مراکه می گویم: 


"دلم تنگ است"

بی کسی سخت بود . . .
کی فکرش رو می کرد

اون موضوع اخمقانه الان بشه بزرگترین دردسر زندگی من؟!

پ.ن:

خیلی دوست دارم که این چیزایی که راجع به قیامت میگن درست باشه

چه قدر سخت است حال عاشقی که نمی داند محبوبش نیز هوای او را دارد یا نه!