یک جنین
مغز نوشته های یک جنین
یک جنین
مغز نوشته های یک جنین
خانه
درباره من
وبلاگ قبلی
خروجی خبری وبلاگ
خلاصه آمار
بایگانی
اسفند ۱۳۹۳
(۳۶)
ارديبهشت ۱۳۹۳
(۱)
اسفند ۱۳۹۲
(۱)
ارديبهشت ۱۳۹۲
(۱۸)
فروردين ۱۳۹۲
(۱۱۲)
دی ۱۳۹۱
(۷)
آذر ۱۳۹۱
(۴۵)
آبان ۱۳۹۱
(۴۱)
مهر ۱۳۹۱
(۳۹)
شهریور ۱۳۹۱
(۴۷)
مرداد ۱۳۹۱
(۳۲)
تیر ۱۳۹۱
(۶۶)
خرداد ۱۳۹۱
(۱۳۰)
ارديبهشت ۱۳۹۱
(۴۹)
فروردين ۱۳۹۱
(۲۸)
اسفند ۱۳۹۰
(۱۲)
بهمن ۱۳۹۰
(۲۵)
دی ۱۳۹۰
(۳۰)
آذر ۱۳۹۰
(۱۳)
آبان ۱۳۹۰
(۷)
مهر ۱۳۹۰
(۹)
شهریور ۱۳۹۰
(۱۸)
مرداد ۱۳۹۰
(۹)
تیر ۱۳۹۰
(۷)
خرداد ۱۳۹۰
(۱۱)
ارديبهشت ۱۳۹۰
(۱۲)
فروردين ۱۳۹۰
(۱۰)
اسفند ۱۳۸۹
(۲)
بهمن ۱۳۸۹
(۴)
دی ۱۳۸۹
(۳)
شهریور ۱۳۸۹
(۱)
آخرین مطالب
یک جنین - آرزو
یک جنین -
یک جنین - شرط!
یک جنین - خراب!
یک جنین - لذت سادیستیک!
یک جنین - هوو!
یک جنین - پشم
یک جنین - کودک!
یک جنین - فغان!
یک جنین - درد
پربیننده ترین مطالب
ته!
ایمیل!
لبخند!
سالی که نکو نبود!
عقده!
بی تابی!
قمار!
دلم تنگته!
خواب!
چشم تو!
مطالب پربحثتر
اوی او!
خفه
ایست!
رسم همسفری!
حماقت!
سکوت!
کال !
آدم!
جان!
هـــــــــــــــــــــــــــــر!
آخرین نظرات
۸ ارديبهشت ۹۲، ۰۸:۵۳ - آیدا
بیهوده ورق میخورند تقویم های جهان ...
۸ ارديبهشت ۹۲، ۰۸:۴۴ - امنه
قشنگه زیاد موفق باشی جنین جون
۶ ارديبهشت ۹۲، ۰۰:۱۳ - قدیمی!
بگذار ته نشین شوند ... گنجینه ای ...
۴ ارديبهشت ۹۲، ۲۳:۲۹ - آسمون
الان خواستی بگی همه این اسم ها رو از حفظ گفتی دیگه!!!
۴ ارديبهشت ۹۲، ۲۱:۲۲ - دوست
زورکی نخواه،چون شایدبه صلاحت نباشه ...
۴ ارديبهشت ۹۲، ۰۹:۳۸ - سایه
من به تنهایی عادت کردم +تصمیم ...
۴ ارديبهشت ۹۲، ۰۰:۰۶ - مظلومانه
بدو بیا به دوستتم بگو بیاد اروم ...
۳ ارديبهشت ۹۲، ۲۲:۴۰ - سایه
فقط 5 پست دیگر باقیست ... برای دوباره زندگی
۳ ارديبهشت ۹۲، ۲۲:۰۵ - سایه
از ته کلماتت لبخند بزن بگذار ...
۳ ارديبهشت ۹۲، ۱۵:۱۱ - صریر
/. احسنت
پیوندها
تمام می شوم شبی
نمیاد!
یک جنین
من اصلا خوشم نمیاد
وقتی اینطوری جواب میدی!
سر بالا و خشک!
۰
۰
یک جنین
نظرات
(۲)
۳۱ مرداد ۹۰ ، ۱۹:۵۰
به خدا عاشقتم
تا به حال حرفاهایم را با لبهای نگاهم بازگو میکردم
ولی امشب می خواهم با زبان قلم برایت سخن بگویم
تا بار دیگر ثابت کنم که لحظه لحظه زندگی ام تو را فریاد میزند
امشب آمده ام با اشکهایم با تو سخن بگویم
با دانه های شفاف عشق که از اعماق جان جاری می شوند
صفحات دفتر آشنایی ما هر روز با عطر جدیدی از عشق ورق می خورد
و من مانده ام که آیا خواهم توانست بار دیگر تو را به مقصد برسانم یا نه
دوست دارم تو در کنار من بهترین لحظه هارو تجربه کنی
دوست دارم تو نیز به مانند من طراوت عشق در چشمانت حلقه زند
دوست دارم در کنار من مملو از عشق باشی
مملو از عطر امید
شبها که بی حضور تو
خاطرات مشترکمان را با دیدگانی اشکبار مرور میکنم
تصویر چشمانی را می بینم که مهربانانه چشم به چشمانم دوخته اند
و من برای استشمام عطر تو آن را در آغوش خواهم کشید
کاش میشد با تو و در کنار تو عشق را در آغوش کشید
مهربان یاور زندگی ام در این شب مهتابی که میدان دلتنگ عطر بارانی
اشکهایم را تقدیم قلب دریاییت میکنم
امانه
میدانم دوست نداری اشکی از چشمانم جاری شود
پس با صدایی که از اعماق وجودم بیرون می آید
فریاد میزنم از صمیم قلبی که به راهت باختم دوستت دارم
پاسخ:
آقا اینطوری کامنت میزاری برای مردم برای یه سری دیگه از مردم شبهه پیش میاد ها!
۰۳ شهریور ۹۰ ، ۱۷:۳۱
کمیل
نمیآد که نیاد
ولی امشب می خواهم با زبان قلم برایت سخن بگویم
تا بار دیگر ثابت کنم که لحظه لحظه زندگی ام تو را فریاد میزند
امشب آمده ام با اشکهایم با تو سخن بگویم
با دانه های شفاف عشق که از اعماق جان جاری می شوند
صفحات دفتر آشنایی ما هر روز با عطر جدیدی از عشق ورق می خورد
و من مانده ام که آیا خواهم توانست بار دیگر تو را به مقصد برسانم یا نه
دوست دارم تو در کنار من بهترین لحظه هارو تجربه کنی
دوست دارم تو نیز به مانند من طراوت عشق در چشمانت حلقه زند
دوست دارم در کنار من مملو از عشق باشی
مملو از عطر امید
شبها که بی حضور تو
خاطرات مشترکمان را با دیدگانی اشکبار مرور میکنم
تصویر چشمانی را می بینم که مهربانانه چشم به چشمانم دوخته اند
و من برای استشمام عطر تو آن را در آغوش خواهم کشید
کاش میشد با تو و در کنار تو عشق را در آغوش کشید
مهربان یاور زندگی ام در این شب مهتابی که میدان دلتنگ عطر بارانی
اشکهایم را تقدیم قلب دریاییت میکنم
امانه
میدانم دوست نداری اشکی از چشمانم جاری شود
پس با صدایی که از اعماق وجودم بیرون می آید
فریاد میزنم از صمیم قلبی که به راهت باختم دوستت دارم