"شاید ای دل که مسیحا نفسی" آمد و رفت
باختی هستی خود ...بر سر می آید!!!!
پ.ن:
نه به دل نشسته شوقی نه به سر مانده هوایی
نه مکدرم که رفتی و ... نه منتظر بیایی!
انقدر خراب و خردم که اگر شبی بیایی
سر پرس و جو ندارم که چه می کنی؟ کجایی؟!
نه به اشتی امیدی نه هوای شکوه دارم
که تفاوتی ندارد نه وفا نه بی وفایی