او بخندد و بگوید : اووه، کی می رود این همه راه را؟
می گویم : من!
...
من از فرصت استفاده می کردم و می گفتم : خب، حالا که خندیدید، یعنی لبخند زدید، می توانم ازتان بپرسم آدرس منزلتان کجاست که بنده خانواده را بفرستم خدمتتان؟ یعنی خدمت خانوادتان؛ نگران نباشید، خودم هم البته می آیم تا به اتفاق مراسم چای آوردن شما را و چای خوردن مرا اجرا کنیم. سنت پسندیده ایست که باید اجرا شود!
می گویم : من!
...
من از فرصت استفاده می کردم و می گفتم : خب، حالا که خندیدید، یعنی لبخند زدید، می توانم ازتان بپرسم آدرس منزلتان کجاست که بنده خانواده را بفرستم خدمتتان؟ یعنی خدمت خانوادتان؛ نگران نباشید، خودم هم البته می آیم تا به اتفاق مراسم چای آوردن شما را و چای خوردن مرا اجرا کنیم. سنت پسندیده ایست که باید اجرا شود!
*نه آبی نه خاکی
(3)