شازده کوچولو گفت:بیا بامن بازی کن نمیدونی چقدر دلم گرفته…
روباه گفت نمیتوانم هنوز اهلیم نکرده اند اخر…
شازده کوچولو فکری کرد و گفت:اهلی کردن چیست؟
روباه گفت چیزی است که پاک فراموش شده یعنی ایجاد علاقه کردن
اگر تو منو اهلی میکردی هم من به تو احتیاج داشتم هم تو…تو واسه من بین همه عالم یگانه ای میشدی من واسه تو….
شازده کوچولو گفت:کم کم داره دستگیرم میشه یک گلی هست که گمانم مرا اهلی کرده باشه …
شازده کوچولو (۱۹۴۳)، نوشته آنتوان دو سنتاگزوپری
این کتاب را هم باید به آن قفسه ی -نخونده هام- اضافه کنم!