یک جنین

مغز نوشته های یک جنین

یک جنین

مغز نوشته های یک جنین

آخرین نظرات

افتاد!

از چشمم که افتادی

دیشب از دلم هم افتادی . . . .

پ.ن:

همیشه به این فکر می کردم که چقدر در مواجهه با این حالت آماده ام!

دیشب که وقت مواجهه بود

من یادم نمی آمد قرار بوده چه کار کنم!


  • یک جنین

نظرات  (۴)

دلم برای باغچه می سوزد

کسی به فکر گلها نیست
کسی به فکرماهیها نیست
کسی نمیخواهد
باور کند که باغچه دارد میمیرد
که قلب باغچه در زیر آفتاب ورم کرده است
که ذهن باغچه دارد آرام آرام
از خاطرات سبز تهی می شود
و حس باغچه انگار
چیزی مجردست که در انزوای باغچه پوسیده ست.
حیاط خانه ی ما تنهاست
حیاط خانه ی ما
در انتظار بارش یک ابر ناشناس
خمیازه میکشد
و حوض خانه ی ما خالیست...
هه!منتظر این اتفاق بودی پس
اون دوتا جمله ی اولت شدید برام اشناست
  • حنیفاسادات
  • تنها فقط یک بار از چشمانم افتادی
    تو روبه رویم بودی و من گریه می کردم!
    (امیرحسین آکار)