پ.ن:
مادربزرگ در خانه ی جدیدش ساکن شد ...
بذار طعم از ته دل خوشحالی رو برای اولین بار بچشم !
تو خیابون راه برم و تخمه بخورم و پوستش رو تف کنم بیرون!
بعد یکی از اینایی که خیلی باهاش رودربایسی دارم بیاد جلو
سلام کنه
من دس کنم جیبم یه مشت تخمه در بیارم
تعارف کنم بهش!
بعد راهم رو بکشم و برم ...
واجد شرایط هم نیستم که از دانشگاه در اختیارمون بزارن!
بعد
شما وقتی رفتید سمت ساخت یه ربات
اونم با یه هوش مصنوعی خرکی
و هیچ اطلاعاتی در منابع داخلی پیدا نکردید برای کمک
اونوخ میفهمید چی میگم!
پ.ن:
از فیلتر شکنم استفاده نمی کنم ... عمرا!