یک جنین

مغز نوشته های یک جنین

یک جنین

مغز نوشته های یک جنین

آخرین نظرات

بایگانی مطالب

این هوای بارانی حتی

به درد قدم زدن هم نمی خورد

بی تو ...

تمام شجاعتم را جمع کرده ام ...

تا بگویم:

دیگر ....


دستانم را باز کرده ام...

در انتظار آغوشت!

چه بدانی ...

چه ندانی ...

دوستت دارم ...

مثل بی تابی آدم به گناه ...

مثل بی قراری پرنده به پرواز ...

به چه کار می آیند ...

این همه کوچه ... خیابان ... بزرگراه ...

وقتی نمی توانند تو را به من برسانند ...

ناب تربن شعر همان است که ...

رویا را به خیال ...

ومن را ...

به تو میرساند ...

کمر به قتل شاعر بسته است ...

چشم هایت

همین تک بیت عاشقانه...

نه باران بهاری ...

نه شعر ...

هیچ کس حال مرا نمی فهمد ...

حالم بهم میخورد از پنجشنبه ها

چون فرداهایشان

جمعه هایی است که بی تو می گذرند!

هیچ چیز و همه چیز ...

نوشتم

پاک کردم!